شعر بهروز سپیدنامه برای حضرت علی اکبر ع

ساخت وبلاگ

 

 

به اسبش هي زد و زلفش ميان بادها گُل كرد
تمام دشت را سرشار از عطر قرنفُل كرد

نگاهش آهوان خسته را مدهوش خود كرده است
لبانش سنگ هاي تشنه را غرق تغزُل كرد

و بسم الله رويش – صبحگاهان بني هاشم –
بيابان هاي دنيا را پر از تحرير بلبل كرد

...پدر از دور مي بيند كه در گرد و غبار دشت
پسر کم رنگ و مبهم می شود اما تحمل كرد

زره گُر مي زند بر ارغوانش حلقه در حلقه
به سوي خيمه ها برگشت و بندش را كمي شُل كرد

پدر از دور مي بيند كه سر بر مي زند خورشيد
تمام اشتياقش را براي ديدنش پل كرد

به قدر يك خدا حافظ، سلامي كرد و جاري شد
و با پيغمبر خورشيد و باران ها توسل كرد

حسين آرام مي گريد بهار خون چكاني را
كه مثل غنچه ها آهسته در دامان او گل كرد

 

 

 

هایپرسخن...
ما را در سایت هایپرسخن دنبال می کنید

برچسب : شعر بهروز سپیدنامه,اشعار بهروز سپیدنامه, نویسنده : wehypersokhanpo بازدید : 141 تاريخ : چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 11:54